یک جملهی مرسوم در بحث انتخاب رشتهی کنکور و جدیدا در حوزهی هدایت تحصیلی دانش آموزان نهم این است که:
یک چیزی بزنید که قبولی را بیاورد!!!
قرن 21 و این حرفها؟!
بله. متاسفانه هنوز هم گاهی در بین دانش آموزان یا والدین دیده میشود که تحصیل صرفا وسیلهای برای وقت گذرانی است و گاها هیچ دید حرفهای نسبت به فرایند تحصیل وجود ندارد.
قطعا میدانید از چه چیزی صحبت می کنم!؟
از مدرکگرایی و این دید که برای ازدواج، فرار از خدمت سربازی، یا صرفا کلاس گذاشتن برای همسایه و فامیل درس بخوانیم و ادامه تحصیل بدهیم.
هیچ مشکلی ندارد که شما به تحصیلاتتان در یک رشتهی مفید و یک دانشگاه خوب افتخار کنید اما اینکه تنها دلیل درس خواندنتان این موضوع باشد احتمالا دیر یا زود باعث میشود که از مسیر تحصیل خسته و دلزده شوید و آنچنان که باید به صورت عمیق دل به یادگیری علم و مهارت مورد نظرتان ندهید.
یاد بگیریم که پذیرش در دانشگاه نمیتواند دلیلی برای پذیرش ما در جامعه باشد و بهتر است اگر واقعا و عمیقا نیازی به درس یا رشتهی خاصی احساس نمیکنیم وقت و انرژیمان را روی حوزهی دیگری متمرکز کنیم تا زمانی که این احساس نیاز در ما ایجاد شود و آنگاه تصمیم به تحصیل در یک رشتهی خاص بگیریم.
هیچ گاه فراموش نکنید که ادامه تحصیل تنها یکی از گزینههای پیش روی ما برای ادامه دادن زندگی است و نه تنها گزینهمان! پس بهتر است با عمر و جوانی و انرژی خودمان شوخی نکنیم و چه در مسیر درس و تحصیل و چه در مسیر شغل و حرفهمان اگر نشانی از علاقه و انگیزهی پیشرفت نداریم آن حوزه را رها کنیم و وقتمان را بیهوده هدر ندهیم.
البته توصیهی من به دانش آموزان مقطع راهنمایی این است که حتی اگر شغل مورد علاقهشان را از همین حالا میشناسند و این شغل هم نیازی به تحصیلات آکادمیک ندارد، باز هم حداقل تحصیلات را تا دیپلم ادامه دهند. این ادامه دادن را هم نه برای اخذ مدرک که برای یادگیری یک سری از علوم پایهای و خصوصا ریاضیات ادامه بدهند!
صحبت از ریاضیات شد!
اجازه بدهید این را به عنوان یک اصل بسیار مهم بگویم.
در هر رشته و هر جایگاهی یادگیری ریاضیات و محاسبات را در دستور کار خودتان قرار بدهید.
به واسطه فعالیتام در صنعت بیمه تعداد حداقل 100 جلسه مصاحبه استخدامی را مدیریت کردهام. در همهی این جلسات هم به عنوان یک سوال و چالش بسیار مهم توانایی داوطلب استخدام را در محاسبات ریاضی و توانایی تحلیل عددی سنجیدهام. شاید از خودتان بپرسید چه دلیلی دارد تا زمانی که ماشین حساب در کنار دستمان هست از ذهنمان برای محاسبه استفاده کنیم!؟
دقیقا صحبت من هم از همینجا شروع می شود! از تنبلی ذهنی. زمانی که ما کم کم به خودمان این اجازه را بدهیم که تا جای ممکن از مغزمان کمتر استفاده کنیم، از یک جا به بعد این دیگر لطف ما به بدنمان نیست بلکه ما داریم خواسته یا ناخواسته در مسیر خنگ شدن گام بر میداریم!
و سوای از اینها کسی که محاسبات ساده ریاضی را هم برون سپاری می کند قطعا در هنگام تصمیمگیری و حل مسائل سازمانی هم به مشکل بر خواهد خورد و به احتمال زیاد نیروی کار مفید و کارایی برای یک سازمان نخواهد بود.
پس هم برای خودتان و هم برای آیندهتان توجه به دانش ریاضیات در سطوح مقدماتی و پایه را جدی بگیرید و با این روش ذهن تحلیلگرتان را هم تقویت کنید.
در ادامه بحث خودمان این نکته را هم اضافه کنم که بهتر است نتیجه مشاورههای انتخاب رشته مشاورین را تنها در زمان اعلام نتایج نهایی چک نکنید!
بگذارید شفافتر صحبت کنیم:
هر مسیری دارای دو هدف است:
اولی هدفی نزدیک است و ما آن را عینا و با فاصلهی زمانی کمی میبینیم. دومین هدف اما همان اتفاقاتی است که 10 سال بعد و پس از ورود داوطلبین به بازار کار باید بررسی کنیم و ببینیم که چه رخ داده است!؟
اینکه صرفا به دلیل قبول شدن یک نفر در یک رشته و دانشگاه تصور کنیم که مسیر پایان یافته است و ما با موفقیت به هدفمان رسیدهایم تا حدودی ساده انگارانه است.
چگونه می شود تلف کردن 4 سال از عمر و جوانی یک انسان در یک رشتهی تحصیلی که امکان فعالیت شغلی و حرفهای خوبی ندارد را موفقیت شمرد!؟
به عنوان نتیجه گیری این جستار:
1 الزامی به دانشگاه رفتن نیست!
2 ریاضی یاد بگیرید، تا هرکجا که می توانید!
3 با چشم باز و با بررسی آینده نگرانه رشتهتان را انتخاب کنید و نه صرفا برای اینکه در جایی پذیرفته شوید.
میزون باشین و موفق 🌱
محمد حسام سوف باف سرجمعی
مدیر اجرایی گروه مشاوره تحصیلی فارانیوم❤️