میخواستم این موضوع را در انتهای این کتاب ذکر کنم اما گفتم تا صحبت از علاقهها و استعدادهایمان شده همینجا گذری هم به این موضوع بزنم که شما در حالی دارید این خطوط را از پیش چشم میگذرانید که در متغیرترین و بیثباتترین سالهای زندگیتان هستید.
احتمالا سختترین نوع تصمیم گیری در شرایطی است که به قول معروف ما هنوز خودمان هم نمیدانیم با خودمان چند چندیم!؟ چه چیزهایی را میخواهیم و چه چیزهایی را نه!؟
هرم و نظام ارزشیمان به چه شکلی است!؟
پول برایمان مهمتر است یا علم؟!
قدرت را بیشتر میپسندیم یا شهرت را!؟
ثروت و دسترسی به منابع مالی برایمان چه طعمی دارد؟! و…
تا حدود سن 23 سالگی هم باید انتظار تغییرات عظیم و انقلاب گونه را در جواب این پرسشها داشته باشیم.
شاید شنیده یا دیدهاید که گاها در مورد شخصی گفته میشود که نمیدانیم چه شد!؟ همیشه علاقه به کار علمی داشت و سرش به درس و پژوهش و کتاب گرم بود اما ناگهان تصمیم گرفت همه را کنار بگذارد و به سمت شغل آزاد و بازرگانی برود.
اولا که این نکته را باید مد نظر داشته باشیم که هیچ اتفاقی ناگهانی نمیافتد و ذره ذره شناخت و اطلاعات در ذهن ما در گذر سالها انباشته میشود تا در نهایت ما یک تصمیم بگیریم.
خیلی از افراد بعد از تصمیم گیری در مورد شغل و رشتهشان تا پایان مسیر خودشان را ملزم به انجام همان کار میبینند اما در نسل جدید که این روزها زیاد از آنها میشنویم و دورهها و کتابهای بسیاری در مورد آنها ( Z generation ) نوشته میشود بعید است این سازش با همان شدت نسلهای قبل اتفاق بیفتد. اتفاقا در این نسل حتی در صورت فراهم بودن خیلی از امکانات باز هم میل به تغییر و بازآفرینی فضای بازی بسیار زیاد است.
به هر حال احتمال تغییر در ذهنیت یک نوجوان بالاست و اتفاقا نباید از این احتمال تغییر بترسیم و یا واهمه داشته باشیم. هر تغییری که بر مبنای شناخت بهتر و سواد بیشتر ما باشد قطعا ما را به مقصد بهتری هدایت خواهد کرد.
میزون باشین و موفق 🌱
محمد حسام سوف باف سرجمعی
مدیر اجرایی گروه مشاوره تحصیلی فارانیوم❤️